••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

زندگینامه پیامبران

 حضرت يحيي عليه السلام


در زمان حضرت يحيي پيغمبر پادشاهي بود به نام هيروديس كه به يحيي علاقه مند و او را مرد عادل ، و رعايت حال او را مي نمود . وقتي پادشاه با زني زانيه رابطه داشت آن زن كه كمي پير شد دختر خود را آرايش كرد و نزد شاه جلوه مي داد تا عاشق او شد ، خواست با او ازدواج كند . از يحيي پيغمبر سوال كرد ايشان طبق دين مسيح آنرا جايز ندانست . از اينجا كينه يحيي به دل زن رسوخ كرد . مادر دختر وقتي پادشاه را مست شراب ديد ، دختر را آرايش كرده به نزدش فرستاد و پادشاه از او كام خواست او گفت : به شرط آنكه سر يحيي را از بدنش جدا كني و شاه قبول كرد بدستورش سر از بدن يحيي جدا كردند . طبق نقل ديگر پادشاه قصد داشت با دختر خواهر يا دختر برادرش به نام هيروديا ازدواج كند كه يحيي نهي كرد ، و حاجت دختر از پادشاه قتل يحيي بود . امام باقر فرمود : قاتل يحيي فرزند زنا بود همانطور كه قاتل علي عليه السلام و حسين بن علي عليه السلام زنازاده بودند . چون يحيي به قتل رسيد ، خداوند بخت النصر (يا كردوس از پادشاهان بابل را) بر بيت المقدس مسلط كرد و هفتاد هزار نفر از آنان را كشت تا خون يحيي از جوشش ايستاد.
تاريخ انبياء 2/284
+ نوشته شده در سه شنبه 12 اسفند 1399برچسب:زندگینامه پیامبران,حضرت یحیی,هیرودیس,هیرودیا,بخت النصر,بیت المقدس, ساعت 15:31 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت زکریا در قرآن

*پس پرودگارش مريم را به صورت نيکويي پذيرفت، و به طرز نيکويي نشو و نما داد، و زکريا را کفيلِ  او قرار داد. هر زمان که زکريا در محراب بر او وارد مي شد، رزق ويژه اي نزدش مي يافت.گفت: اي مريم! اين رزق ويژه براي تو از کجاست؟! گفت: از سوي خداست، يقيناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بي حساب مي دهد.

*در آنجا بود که زکريا پروردگار خود را خوانده، گفت: پروردگارا! مرا از سوي خود فرزندي پاک و پاکيزه عطا کن، يقيناً تو شنواي دعايي.
*پس فرشتگان، او را در حالي که در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند که خدا تو را به يحيي بشارت مي دهد که تصديق کننده کلمه اي از سوي خدا است و سرور و پيشوا، و نگاهدار خود از مُشتهيات نفساني، و پيامبري از شايستگان است.
*گفت: پروردگارا! چگونه براي من پسري خواهد بود، در حالي که پيري به من رسيده و همسرم نازاست؟ خدا فرمود: چنين است خدا هر چه را بخواهد انجام مي دهد.
*گفت: پروردگارا! براي من نشانه اي قرار ده. گفت: نشانه تو اين است که سه روز نتواني با مردم جز با رمز و اشاره سخن گويي، و پروردگارت را بسيار ياد کن و شام گاه و بامداد تسبيح گوي.
* ياد رحمت پروردگارت بر بنده اش زکرياست.
* هنگامي که پروردگارش را با دعايي پنهان خواند،گفت: پروردگارا! به راستي استخوانم سست شده و سرم از پيري سپيد گشته، و پروردگارا! هيچ گاه درباره دعا به پيشگاهت محروم و بي بهره نبودم.
*و همانا من پس از خود از خويشاوندانم بيمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس مرا از سوي خود فرزندي عطا کن.
*که از من و خاندان يعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! مورد رضايت قرار ده.
*اي زکريا! ما تو را به پسري که نامش يحيي است، مژده مي دهيم،پيش از اين همنامي براي او قرار نداده ايم.
*گفت: پروردگارا! چگونه برايم پسري خواهد بود در حالي که همسرم نازا بوده است و خود نيز از پيري به فرتوتي رسيده ام؟!
*گفت: چنين است پروردگارت فرمود: اين بر من آسان است، و همانا تو را پيش از اين در حالي که چيزي نبودي آفريدم.
*گفت: پروردگارا! براي من نشانه اي قرار ده. گفت: نشانه تو اين است که سه شبانه روز در حالي که سالم هستي، قدرت سخن گفتن با مردم نخواهي داشت.
*پس از عبادتگاهش بر قومش درآمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.
*و زکريا را زماني که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار؛ و تو بهترين وارثاني.
*پس او را اجابت کرديم و يحيي را به او بخشيديم و نازايي همسرش را براي وي اصلاح نموديم، آنان همواره در کارهاي خير مي شتافتند، و ما را از روي اميد و بيم مي خواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.
+ نوشته شده در جمعه 16 شهريور 1397برچسب:قرآن,زکریا,پیامبر,نبی,ترجمه,حضرت مریم,حضرت یحیی,خاندان حضرت یعقوب,نازایی همسر زکریا علیه السلام, ساعت 11:8 توسط آزاده یاسینی